با موضوع وکیل مطالبه منافع اموال با شما مخاطبان گرامی همراه هستیم.
زندگی پیچیده اجتماعی، روابط حقوقی مختلفی را پدید میآورد.
از جمله این روابط، مسئولیت حقوقی یک شخص در برابر شخص دیگر و منفعت ها است.
مسئولیت گاه در نتیجه تخلف از ایفای تعهد قراردادی به وجود میآید و گاه به صرف خسارتی که شخص به دیگری وارد میکند.
ضرری که در نتیجه فعل یا ترک فعل زیانآور به شخص وارد میشود، ممکن است مادی یا معنوی باشد.
عدم النفع یعنی محروم شدن از سود مورد انتظار به سبب فعل دیگری.
هر چند که واژههای «نفع» و «منفعت» ریشه واحدی دارند، اما معانی آنها متفاوت است.
«نفع» به معنی سودی است که معمولا بر اثر معاملهای تحصیل میشود.
اما «منفعت» مالی است که یا از عین مالی نظیر خانه یا خودرو تحصیل میشود یا از خود شخص.
منفعت بر اثر عقد اجاره قابل واگذاری به دیگری است.
در اجاره اشیا، منافع مالی به دیگر واگذار میشود؛ در اجاره حیوان، منافع حیوان به دیگری واگذار میشود؛
و در نهایت، در اجاره انسان، منافع شخص اجیر به دیگری واگذار خواهد شد.
اما «نفع» ارزشافزوده مالی است که معمولا به دنبال معاملهای تحصیل میشود.
بنابراین، اگر نفعی برای شخص تحصیل شود، به میزان دارایی او افزوده خواهد شد.
نقطه مقابل نفع، ضرر است. چه بسا معامله شخص، سودآور نباشد، بلکه زیانآور باشد و از دارایی او بکاهد.
اگر شخصی انتظار آن را داشته که سودی یا نفعی تحصیل کند، اما دیگری مانع از تحصیل آن شود، در اصطلاح حقوقی، چنین محرومیتی را عدم النفع میگویند.
فرض کنید شخصی که به شغل ماهیگیری اشتغال دارد، بر اثر تصادف مجبور شود یک روز به ماهیگیری نرود.
او میتواند ادعا کند که اگر آن روز به ماهیگیری میرفت، به ارزش ۱۰۰ هزار تومان ماهی صید میکرد، ولی حالا از چنین نفعی محروم شده است.
ضرر مزبور «عدم النفع» است. بنابراین، عدم النفع صرفا بر اثر از دست دادن سود معامله محقق نمیشود.
در مثالی که مطرح شد، ماهیگیری معاملهای تجاری محسوب نمیشود. شاید تصور شود خسارتی که باید به فرد ماهیگیر پرداخت شود، به دلیل تفویت منفعت است، نه «عدم النفع».
اما این تصور صحیح نیست، زیرا ماهیگیر جبران منافع تلفشده یک روز کاری را درخواست نکرده است.
وی ادعا دارد از نفعی که بر اثر ماهیگیری آن روز حاصل میکرده، محروم شده است.
این دو لزوما ارزش یکسانی ندارند، زیرا برای تفویت منفعت یک روز کاری، معمولا معیار تعیین خسارت این است که ماهیگیر روزانه چقدر دستمزد میگیرد، در حالی که در عدم النفع، معیار تعیین میزان نفع ممنوعشده، این است که ماهیگیر در آن روز چقدر میتوانسته ماهی صید کند تا با فروش آن، تحصیل نفع کند.
قانونگذار در تبصره ۲ ماده ۵۱۵ قانون آیین دادرسی مدنی تصریح کرده است:
«خسارت ناشی از عدم النفع قابل مطالبه نیست… .»
قسمت اخیر ماده ۲۶۷ همین قانون نیز در حکمی مشابه مقرر کرده است:
«… ضرر و زیان ناشی از عدم النفع قابل مطالبه نیست.»
با وجود این، از آنجا که معیار ورود ضرر، عرف است، لذا اگر عرف عدم النفع را ضرر بداند، قانونگذار نباید در تجویز مطالبه آن تعلل کند.
به موجب قانون اساسی، افراد از حقوق گوناگونی برخوردارند.
ارزش این حقوق در این است که صاحب حق اختیار اعمال آن را داشته باشد.
رعایت حقوق دیگران از سوی اعمالکننده حق، به هنگام اعمال آن منوط به این است که دیگران را متحمل ضرر یا مشقتی نکند.
در قاعده لاضرر، از مفاهیم «ضرر» و «ضرار» تعابیر مختلفی شده است.
یکی از تعابیر دقیق این است که «ضرر» به معنی هر نقصان یا عیبی است که در مال یا نفس به وجود آید و «ضرار» هم به معنی تضییع است.
همچنین، مطابق اصل ۴۰ قانون اساسی:
هیچکس نمیتواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد.
حکم مقرر در این اصل، به قاعده ممنوعیت «سوء استفاده از حق» شهرت دارد.
بنابراین، اگر اعمالکننده حق، به انگیزه متضرر کردن دیگری، در حق خود تصرف کند، عمل او از نظر حقوقی مجاز نبوده و سزای این نیت سوء این است که از تصرف در حق خویش محروم شود.
ماده ۱۳۲ قانون مدنی نیز تصرفاتی را که فردی در ملک خود میکند و باعث ضرار همسایه میشود، در صورتی مجاز دانسته است که این تصرفات متعارف باشد. این ماده مقرر کرده است:
«کسی نمیتواند در ملک خود تصرفی کند که مستلزم تضرر همسایه شود، مگر تصرفی که به قدر متعارف و برای رفع حاجت یا رفع ضرر از خود باشد.
در این مقاله با منافع اموال آشنا میشوید
نکات مهم وکیل مطالبه منافع اموال
- چجوری میشه منافع مال را از طرف گرفت ؟
- بهترین وکیل برای گرفتن منافع چی کسی هست؟
- مال مثلی چه نوع مالی هست؟
- وکیل مطالبه منافع اموال
اموال منقول و غیر منقول
چه فرقی بین عین و منفعته:
عین یک مالیه که وجود خارجی داره و قابل لمسه به این میگن عین هر چیزی که شما میتونی لمس کنی میگن عین مثل لباست، کتابت همه چیزایی که با حواست قابل لمس است ما به اینا میگیم عین
حالا نکته مهم در مورد عین تقسیم گونههای مختلف عین است عین معین یا خارجی یا شخصی، کلی در معین یا در حکم معین، کلی فی ذمه یا کلی که خیلی جاها کلی اومده هر جا صحبت کلی اومد منظور کلی فی ذمه است
عین معین:
عینی است که در خارج یعنی در عالم واقع مصداقش دقیقا معلوم است.
یعنی شما دقیقا میتونی بگی کدومه الان مثلا ماژیک هزاران ماژیک داریم.
ولی من میگم این ماژیک که من دقیقا چیو میگم.
این آپارتمان میگم زمین ثبتی شماره فلان در خیابان فلان عین معینه کاملا مشخصه.
شما صدها کتاب قانون مدنی در نظم کنونی دارید.
ولی من میگم این ۱۰ تا جلد کتاب این میشه عین معین هر جا که این و آن بردید و یا دقیقا آدرس مال رو میدید و دقیق مشخص میکنید که کدوم مال رو میگید این میشه عین معین.
کلی در معین:
یک عین معین رو داری بخشی از اون عین و بیاری موضوع بحث قراربدی مثلا من یه انباری دارم توو این انبار من ۱۰ تن گندم وجود داره این ۱۰ تن میشه عین معین من میگم۳ تن از ۱۰ تن رو فروختم شما بفرمایید۳ تنش کو؟ الان اینجا ۱۰ تن گندمه یه مبایعه نامه مینویسیم من داخل مبایعه نامه مینویسم۳ تن از اون رو فروختم۳ تن گندم کو؟۳ تن از ۱۰ تن معلومه؟ خیر به این میگن کلی در معین، کلی منظور۳ تنس، معین منظور ۱۰ تن است یعنی شما یه عین معین داری یک بخشی از اون عین معینت رو وقتی منتقل میکنی به این میگن کلی در معین
کلی فی ذمه یعنی چی: مالیه که فقط جنسش، مقدارش و وصفش رو میدونی اصلا مصداقش در عالم واقع مشخص نیست مثلا من میگم ۵ تن برنج طارم به شما فروختم
تن = مقدار، برنج = جنس و طارم = وصف، هر جا فقط این۳ تا رو دیدی بدون مورد معاملت کلی است
۵ عدد شمش طلا، ۵ عدد = مقدار، شمش = جنس، طلا = وصف
اصلا مصداقش رو توو بیرون نمیبینی کلی رو
ماده۳۶۱ قانون مدنی:
اگر مبیع عین معین باشد و در هنگام عقد موجود نباشد بیع باطل است، نمیگه کلی باشد میگه عین معین باشد مقدارش در زمان عقد مشخص نباشه، بیع باطل است
اصلیترین تفاوت ها چیه که در احکامش خیلی مهمه، مهمترینش:
زمانی که شما در هنگام معامله مورد معامله یک مال کلی است چنانچه آن چه که طرف معاملت تسلیم میکند مطابق قرارداد نباشه حق فسخ نداری اول باید الزام کنی من میام میگم ۱۰ تا ماشین پژو ۴۰۵ نقرهای مدل ۹۵ به من بده شما میای ۸ تای اون رو مطابق اوصاف میدی ۲ تاش رو رنگ سفید میدی من نمیتونم معامله رو فسخ کنم من باید دوتا رو به شما پس بدم جاش ۲ تا نقرهای بهش بدم زمانی که قانون میگه خیار تخلف از وصف در کلی راه نداره، خیار تدلیس در کلی راه نداره، خیار عیب در کلی راه نداره اینارو تا زمانی که کلی رو نشناسی پاسخ اینها رو توو آزمون نمیتونی بدی
میگه یک نفر میاد به یه شخصی ۵ تا کولر گازی سامسونگ میفروشه دوتاش معیوبه معامله کلی است خیار نداره اول الزام میکنه اگه الزام ممکن نشد خیار فسخ خواهد داشت
ماده۳۸۷ قانون مدنی:
اگر مبیع قبل از تسلیم بدون احمال و تقصیر بایع تلف شود بیع منفسخ میشود.
این فقط در مورد عین معینه اگر موضوع معاملت یک عین معین شما میگی من دارم ۱ پژو ۴۰۵ سفید رنگ به شما میفروشم منم میام ماشینت رو میخرم بعد میبینم ماشینت رنگش نقرهای هست چون عین معین مطابق اوصاف مقرر نیست من میتونم با خیار تخلف از وصف معامله رو فسخ کنم
زمانی که مورد معامله یک مال کلی است یعنی تنها مقدار، جنس و وصف آن در قرارداد مشخص شده است.
چنانچه مطابق اوصاف مقرر در عقد نباشد بدوا برای متعهدله حق فسخ ایجاد نمیشود.
بلکه او باید اول الزام متعهد را به تسلیم مورد معامله مطابق اوصاف مقرر در عقد بخواهد.
اگر الزام ممکن نشد او حق فسخ دارد.
پس اگر مبیع در عقد بیع ۱۰ تن برنج طارم هاشمی باشد.
بایع ۱ تن از ۱۰ تن را برنج طارم آستانه اشرفیه تسلیم کند بدوا برای خریدار حق فسخ بیع ایجاد نمیشود.
او میتواند ( این میتواند به معنای اختیار در فسخ یا الزام نیست بلکه به این معنی است که میتواند همون ۱ تن برنج آستانه اشرفیه رو بگیره و نمیخواد بجاش برنج طارم هاشمی بدی ) الزام او را به تحویل ۱ تن برنج طارم هاشمی بخواهد و اگر الزام ممکن نشه حق فسخ دارد
اما اگر در مورد یک عین معین باشد و فاقد اوصاف ذکر شده یا مشروط در عقد باشد برای انتقال گیرنده بدوا حق فسخ به موجب خیار تخلف از وصف یا خیار تخلف از شرط صفت ایجاد میشود
سوال: شخصی به دیگری ۲ عدد شمش طلا میفروشد.
بایع یکیش رو طلا تحویل داد یکیش رو نقره کدام گزینه صحیح است؟
خیار تبعض صفغه ایجاد میشود.
جواب صحیح این است که موضوع کلی است و شخص میتوانست طرف مقابل رو الزام کند تا شمش طلای دوم را تحویل دهد و در صورت عدم این امکان خیار فسخ خواهد داشت اگر بخواهد اون ۲ شمش طلا رو به صورت عین معین بفروشد باید بگه که ۲ عدد شمش طلای خودم یا ۲ عدد شمش طلای موجود در مغازهام ( باید به طرف مقابل کد بده که این دوتا شمش طلا رو فقط دارم معینه، کلی نیست )
قاعده طلب مبیع قبل از قبض که موجب انفساخ معامله میشه فقط ویژه عین معینه ماده۳۸۷ و ۴۸۳ قانون مدنی
مثلا اگر بیع عین معین باشد بنا بر بند ۱ ماده ۳۶۲ که میگه به مجرد وقوع عقد بیع مبیع ملک مشتری و ثمن ملک بایع است این فقط در مورد عین معینه ولی اگر مبیع کلی باشد تملیک به مجرد عقد نیست تملیک به مجرد بعد از تعیین مصداق است
منفعت: مالیه که مستقل نیست از یک عین بهدست میاد مثلا ماژیک عین معین ولی نوشتن که استفاده اونه میشه منفعت این ماژیک
منافع منفصل و منافع متصل
برخی از منافع میتونن از مال جدا بشن مثل میوه درخت شیر حیوان پشم گوسفند ولی برخی منافع هیچ وقت از مال جدا نمیشوند مثل رشد درخت، سواری ماشین، سکونت در یک منزل
منافع رو تو یک تقسیم بندی به ۲ نوع تقسیم میکنند.
منافع متصل و منافع منفصل که در قانون مدنی ما در ۴ مورد در این دو مورد حکم داره یکی در اقاله در ماده ۲۸۳ قانون مدنی و در رهن، اخذ به شفعه و در هبه
منافع متصل:
منافعی که هیچ وقف از مال جدا نمیشوند الان نوشتن این ماژیک هیچ وقت ازش جدا نمیشه ولی منافع منفصل منافعی هستند که میتونن از مال جدا بشن مثلا یک حیوان که یه بچه به دنیا میاره میتونه ازش جدا بشه، شیر حیوان میتونه ازش جدا بشه، میوه درخت ازش جدا میشه
شما یک معامله ای کردید این معامله با هر دلیلی بهم خورد.
اینجا هر موقع کسی که صاحب عین یه مال میشه همیشه منافع متصل متعلق به اونه به هر دلیلی چون هیچ وقت منافع متصل از عین مال جدا نمیشود منافع متعلق به مالک عین است.
مثلا یک شخصی باغی رو به یک شخصی هبه کرده هبه رو ( ۱/۵/۹۴ ) انجام داده و در تاریخ (۳/۱/۹۵ ) اومده رجوع کرده ( هبه رو بهم زد و مال رو گرفت ) الان باغ دوباره مال واهب میشه منافع ایجاد شده در طول این مدت ( بلند و قطور شدن درخت ها ) این جزء منافع متصل است و متعلق به واهب است چون مالک عین در رهن و اخذ به شفعه اقاله و فسخ با همین صورت است این ۵ مورد رو قانون ذکر کرده.
الان من یه حیوانی رو به شما فروختم سه ماه بعد حیوان توو این فاصله ۱۰ کیلو وزنش رفته بالا جزو منافع متصله الان منافع متصل میشه مال کی؟ مال فروشنده چون وقتی معامله رو فسخ میکنه مال برمیگرده به فروشنده منافع متصل که جدا شدنی نیست.
مال مثلی و مال قیمی موضوع ماده ۹۵۰ قانون مدنی.
مال مثلی: مالی که شبیه و نظیرش زیاد و فراوانه.
مال قیمی: مالی که شبیه و نظیر نداره.
همه کالاهای نو مثلی است.
آپارتمان قیمی است نگو این دو آپارتمان بغل همه هر دو ۱۰۰ متره پس مثلیه، مثلی نیست، قیمین همهی کالاهای نو مثل یخچال نو، تلوزیون نو و … مثلی هستند همهی کالاهای کارکرده قیمی است بنابر نظر اقوا زمین هم قیمی است
مال مثلی و قیمی رو متوجه میشویم.
ماده۳۱۱ قانون مدنی
غاصب باید مال مغصوب رو عینا رد کند و اگر تلف شده است باید مثل یا قیمت آن را بدهد.
ماده۳۲۸ قانون مدنی: هر کس مال غیر را تلف کند ضامن است باید مثل یا قیمت را بدهد.
ماده۳۲۸ قانون مدنی: هر کسی مال غیر را تلف کند ضامن است باید مثل یا قیمت را بدهد.
ماده۳۳۱ قانون مدنی:
هر کس سبب تلف مال دیگری شود باید مثل یا قیمت آن را بدهد یعنی شما وقتی موضوع تعهدت یک مال مثلی است باید مثلش رو بدی زمانی که تلف کردی و مال قیمی است باید قیمت اون رو بدی.
کلی در معین و کلی فیذمه هر دو مثلی هستند عین معین میتواند مثلی باشد و یا قیمی باشد اما قیمی در قراردادها همیشه عین معین است.
عین معین میتونه مثلی باشد یا قیمی باشد اما قیمی باید همیشه عین معین باشد.
برخی اموال مثل برخی ظروف که در اصفهان نظیر اون به کرات دیده میشود در اصفهان مثلی است ولی همون ظرف در شمال کشور قیمی است.
در مورد مال قیمی ما کلی در معین نداریم و کلی فیذمه نداریم
وکیل مطالبه منافع اموال
همراهان گرامی دفتر وکالت محمد رضا مهری
در صورت نیاز به مشاوره حقوقی با وکیل تهران به یکی از راههای زیر اقدام کنید.
ارسال پیام از طریق خط تلفن همراه به موبایل وکیل مطالبه منافع اموال
09120067661
09120067662
09120067663
09120067664
09120067665
09120067669
ارسال پیام از طریق شماره واتس آپ و تلگرام وکیل مطالبه منافع اموال
09120067664
09120067669
09121281014
پس از ارسال پیام شکیبا باشید تا جهت وقت مشاوره حضوری یا آنلاین هماهنگی صورت گیرد.
حداکثر ظرف 12 ساعت وقت مشاوره تنظیم و به شما اعلام خواهد شد.
وکیل مطالبه منافع اموال
1 دیدگاه